کد مطلب:69625 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:184

مرحله اثبات و تحقق عملی











مـردم و آرای عمومی در پذیرش، تحقق و عملی شدن ولایت و حاكمیّت ولی فقیه، نقش ‍ بسزایی دارد. نقش سرنوشت ساز مردم در حكومت های الهی، بلكه در هر حكومت برخاسته از مردم، حقیقتی تـردیـدنـاپذیر است. بنابراین، در صورتی فقیه، می تواند اداره جامعه را به عهده گیرد كـه عـمـوم مـردم یـا خـبـرگـان آنان، او را به رهبری برگزینند؛ زیرا، كسی كه می خواهد بر جـامـعـه اسـلامـی حـكـومـت كند باید دارای دو ویژگی باشد؛ مشروعیّت (نصب الهی) و مقبولیّت (پذیرش مردم). مشروعیّت، به حاكم حقّ حاكمیت می دهد، زیرا كسی كه حكومتش مشروع نیست، حق ندارد بر مردم فرمان براند، اگر چه مقبول آنان باشد. مقبولیّت؛ به حاكم، قدرت می دهد و كـسـی كـه حـكـومـتـش مـقبول مردم نیست، قدرت ندارد به آنان حكم براند، هر چند حكومتش از نظر شرعی مجاز باشد.

امـام عـلی (ع)، بـرای راءی و بـیـعـت مـردم در مـسـاءله ولایـت و رهـبـری، ارزش و اعـتـبـار قـائل بـود. ایـشـان در پـاسـخ مخالفانی كه می گفتند: «علی برخلاف راءی مردم و با زور و قـدرت حـكـومـت را بـه دست گرفته است»، به راءی و بیعت مشتاقانه مردم استناد كرده است تا ثابت كند كه مردم به طور داوطلبانه و از روی آگاهی با او بیعت كردند و امام را به پذیرش ‍ ولایت واداشتند، آنجا كه می فرماید:

«فـَاَقـْبـَلْتـُمْ اِلَیَّ اِقـْبالَ الْعَوْذِ الْمَطافیلِ عَلی اَوْلادِها تَقُولُونَ: اَلْبَیْعَهَ، اَلْبَیْعَةَ، قَبَضْتُ كَفّی فَبَسَطْتُمُوها وَ نازَعْتُكُمْ یَدی فَجَذَبْتُمُوها»[1] .

شـمـا بـا شوق زیاد مثل شتران كه به سوی بچه های خود می شتابند، به سوی من شتافتید و گـفـتـیـد: بیعت! بیعت! من دست خود را بستم (و از قبول حكومت خودداری كردم) ولی شما دستم را برای بیعت گشودید و آن را به نشانه بیعت فشردید.

امـام خـمـیـنـی (ره)، نـیـز در ابـتـدای پـیـروزی انـقـلاب اسـلامـی و در آسـتـانـه تـشـكـیـل نـظـام جـمـهـوری اسـلامـی در جـواب نـمـایـنـده مـجـله «المستقبل» كه پرسید: حكومت مورد نظر شما چگونه حكومت است؟ فرمود:

«حـكـومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما از رویّه پیامبر اكرم (ص) و علی (ع) الهام خواهد گرفت [اشاره به منشإ مشروعیت نظام] و متكی به آرا عمومی ملّت [اشاره به مقبولیّت نظام] می باشد و نیز شكل حكومت با مراجعه به آراء ملّت تعیین خواهد گردید.»[2] .

بـــنـــابـرایـن، در بـیـنـش سیاسی اسلام، حضور مردم در صحنه سیاسی و حمایت و پشتیبانی از رهـــبـــری جـــامــعـه اسـلامـی، بـسیار كارساز است. در عصر حاضر، این پشتیبانی با راءی مـردم، حـاصـل مـی شـود. آرای عـمومی گاهی به طور طبیعی در مورد فرد مشخّص می شـود؛ یـعـنی، اكثریت مـردم فردی را واجد اوصاف لازم رهبری تشخیص می دهند و او را به رهـبـری مـی پـذیـرنـد؛ چـنـانـكـه در مـــورد حــضـرت امـام خـمـیـنـی (ره)، چـنـیـن بـود؛ مـلّت فـداكـار ایـران در طـول سـالیان مبارزه با رژیم ستم شاهی به رهبری آن حضرت، نسبت بـه ایـشـان شناخت كافی پـیـدا نـمود و رهبری ایشان را پذیرفت. امّا اگر چنین اكثریّتی بـرای پـذیـرش یـك فـقـیـه، مـحـقـق نـشـد یـا مـردم در تـشـخـیـص شـایـسـتـه تـریـن فـرد دچـــار مـــشـــكـل شـدنـد، در چـنـین شرایطی نمی توان درنگ و توقّف نمود تا به تدریج فرد شایسته مـشـخـص شـود؛ چـرا كـه جـامـعـه اسـلامی حتی یك روز هم نباید بدون رهبر و زعـیـم باقی بماند. بـرایـن اسـاس، در قـانـون اساسی جمهوری اسلامی پیش بینی شده اسـت كـه مـردم در انـتـخـابـات عـمـومـی شـركـت كـنـنـد و افـرادی بـه نـام «خـبـرگـان» (كـارشـنـاسـان و آگـاهـان بـه مـسائل دینی، سیاسی و اجتماعی) را انتخاب كنند و به آنان نـمـایـنـدگـی بـدهند تا از میان فقها، كسی كه صلاحیّت رهبری جامعه اسلامی را دارد، به مـردم مـعـرفـی و بـه نـمـایـندگی از طرف مردم ولایـت او را بـپـذیـرنـد.[3] هـمـان گـــونـــه كـــه در مـــورد انـــتـــخـــاب مـــقـــام مـــعـــظـــم رهـــبـــری، عمل شد.







    1. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 137.
    2. مصاحبه های امام خمینی (ره)، ج 1، ص 29.
    3. ر. ك. قـانـون اسـاسـی جـمـهـوری اسـلامـی ایـران، اصل های 107 و 111.